نات فوند

خسته‌م

از خودم از خودم از خودم از گفتنی هایی که باید بگم و نمیگم از نگفتنی هایی که نباید بگم و میگم از آدمایی که نباید باشن و هستن از آدمایی که باید باشن و نیستن از کارایی که باید انجامشون بدم و نمیتونم از کارایی که دوست ندارم ولی انجامشون میدم از فکرایی که روحمو مچاله میکنن از شنیده هایی که مغزمو میخورن 

تمام امیدم به این یک هفته اس 

تماااااااااام امیدم به این یک هفته اس... 

ما اگه حوصله انتظار کشیدن داشتیم که...

 یکی از دوستان بلاگی دیشب توی استوری‌شون گفته بودن(نقل به مضمون هم نمیتونم بگم یادم نمیاد!) خلاصه‌ش این بود که هر حرفی رو توی استوری میزنم برا اینکه به وبم کشیده نشه حرفای الکی. گفته بودن میتونید از گزینه mute استفاده کنید. در جوابشون گفتم هر دو طرف(اینستا-بلاگ) رو منهدم کردم عین خیالمم نیست! گفتم یادم باشه تو وب بگم میوت کنن ما رو دوستان. 

هیچی دیگه... گفتم! :)

سحر دیروز به قدری خوابم میومد که نفهمیدم چندبار وسط دعای فرج بعد از نماز در حد چند ثانیه خوابم برد و از اول شروعش کردم :| :)) الآن فاجعه اینجاست که هنوز نماز نخونده تو حال و هوای دعا فرج دیشبم :دی